سلام من زن سی وشش ساله هستم درای سه فرزند همسر من بسیاربدهن است وحرفهای رکیک وزشت می زند همسرم مطیع مادرش است وهمیشه در مسایل زندگی ما دخالت می کند حتی باعث می شود تا مدت ها نتوانم با خانواده ام رفت وامد داشته باشم و بدون هیچ حرمتی به خانواده ام توهین می کند من هم نمی توانم برای حرمت سنش وترس از بهم پاشیدن زندگیم جوابش بدهم فورا به خانه مان میاید وبه شوهرم می گوید شوهرم بعد هشت سال فهمیدم اعتیاد دارد وبرای اینکه من نفهمم اعتیاد دارد به خانواد هاش باج می داد وقتی فهمیدم با تهدید طلاق از اعتیاد دست برداشت ولی بعد از چهار سال از احتیاطش باز فهمیدم مشروب می خورد ودو باری هم فهمیدم بهم خیانت کرده باز بخاطر بچه هایم ماندم ولی مدتیه دچار افسردگی وقلب درد وگردن وسردرد شده ام وگریه می کنم چند روز است بخاطر اینکه در مهمانی پیش مادرش ننشسته ام بسیا حرفهای زشتی زد ومن رو از خونه بیرون انداخته تو رو بخدا بگید چکار کنم دیگر خسته شدم راهنمایی کنید چون باره قهر کردهام مدتی خوب میشد یک ماه نشده باز همان میشد



جدیدترین سوالات





جستجو در بانک سوالات
در این قسمت می توانید بخشی از متن سوال را وارد نموده و به دنبال سوال مورد نظر خود بگردید:

بخشی از متن سوال:

فیلمی در مورد زن وشوهری که احتمالا بهکشور هند میرو

فیلمی در مورد زن وشوهری که احتمالا بهکشور هند میروند برای مدتی و یک شب پیش یک جادوگر هندی میروند که بهشون برای بجه دار شدن مشروبی میده بخورن ولی نصف شب که بیهوش بودند توسط یک جوان هندی زن مورد تجاوز قرار میگیره و بچه دار میشه وانها فکر میکنند بچه مال شوهرشه و....



0
امتیاز

جوابی برای این سوال در دست نیست!




جواب تو چیه؟
userImage
کاربر میهمان


25000 امتیاز هدیه بهترین جواب

30000 امتیاز هدیه بهترین جواب

27500 امتیاز هدیه بهترین جواب


22500 امتیاز هدیه بهترین جواب


سلام. من دختر هجده ساله ای هستم که به خاطر یک سری مشکلات خونوادگی، هفته ای دو بار به یه گروه مشاوره مراجعه میکنم...توی این گروه، افرادی با مشکلات مختلف دور هم حلقه میزنن و راجع به مشکلاتشون به هم میگن تا سبک بشن و اونوقت مشاوری که در اونجا حضور داره همگی رو تک تک راهنمایی میکنه تا چطور مشکلاتشون رو حل کنن...به تازگی یه آقای بیست و هفت ساله به جمع ما ملحق شده که خیلی عجیب بنظر میاد...خیلی افسرده ست...به ندرت حرف میزنه و اگه هم بزنه، به اصرار مشاوره...هر وقت که شروع میکنه به حرف زدن، بغضش رو نمیتونه نگه داره و گریه میکنه...یه روز راجع به مشکلش گفت...اون گفت که بیست سالش بوده که ازدواج کرده و بیست و دو سالگی پدر شده...توی یه حادثه همسرش و پسر یه ماهش رو از دست میده و الان خودشو باعث و بانی همه ی این اتفاقات میدونه...بعد از پنج سال هنوز نتونسته روحیه شو بدست بیاره...حالا من، توی همه ی این گیر و دار، یه حس خاصی نسبت به این آقا پیدا کردم که بعید میدونم این باشه که بهش جذب شده باشم، چون اصلا بنظر نمیاد مرد قوی و محکمی باشه...نمیدونم...دلم میخواد بهش کمک کنم...دلم براش میسوزه ولی نمیدونم چرا همش فکر میکنم یه حسی فراتر از اینا بهش دارم...بنظرتون چطور میتونم حس واقعیم رو نسبت بهش کشف کنم؟



چند نفر از زندانی داخل شهر فرار میکنند..یکی از انها که اخر از همه میمیرد و نقش اول هست بسیار خطرناکه..ماشینها اغلب برای 20تا30سال قبل وماشین پلیس پژو قدیمی بود..یکی از دیگر فراری ها دوست این نقش اوله بود ک هرچی به این میگه از من جدا نشو و به فلان جا نرو اون گوش نمیده و میگیرنش..درآخر فیلم ک پلیس بشدت اونو دنبال میکرد و اون چند سرقت کرد برای دیدن دختر 13.14سالش میره..پلیس پیشه خونه دخترش کمین میکنه و صبر میکنه و وقتی که این فرد دخترش رو سوار ماشین میکنه دنبالش میکنن..درموقع کمین پلیسا بشدت میترسیدن ازش یکیشون تو یه ون سه چرخ ک پشتش چادر کشیده بود از ترس میلرزید.. در اخر یه کامیونت قبل از چراغ قرمز میاد جلوش میپیچه و تا چراغ سبز بشه چند نفر ک عقب کامیونت بودن چادر ماشینو میزنن بالا و اونو به رگبار مسلسل میگرن..با این حال یکی با ترس میره جلو با کلت یه تیر دیگه تو سرش میزنه و بعد دخترشو از ماشین پیاده میکنن و یه سیلی بهش میزنن..خیلی وقته دنباله اسم این فیلمم ک تم مثه فرانسه دهه 70 . 80 رو داره..تورو خدا کمکم کنین













پرسش سوال جدید :: تبلیغات در سوال و جواب :: گروه های سوال و جوابی

تمامی حقوق مادی و معنوی، متعلق به وب سایت سوال جواب (soja.ai) و تیم مدیریتی آن می باشد.

طراحی و اجرا : گروه مشاوران فناوری اطلاعات

پاسخ های موجود در سایت توسط کاربران سایت ثبت می شود،
سایت سوال و جواب هیچ مسئولیتی در قبال صحت و محتوی پاسخ ها ندارد، هرچند تا حد امکان نظارت بر محتوی آنها صورت می گیرد.