جستجو در بانک سوالات
در این قسمت می توانید بخشی از متن سوال را وارد نموده و به دنبال سوال مورد نظر خود بگردید:

بخشی از متن سوال:

چرا هیچی نمیخورم؟

اگر کسی به ما گفت چرا هیچی نمیخوری چه بگوییم



0
امتیاز

جواب های موجود برای این سوال:


ازین پس می توانید به کاربرانی که دوست دارید هدیه بدهید! کافیست بر روی علامت    در کنار تصویر آنها کلیک کنید!

1


جواب برای این سوال ثبت شده است!

تازه ترین


جواب ها رو اول نشون بده

پرامتیاز ترین


جواب ها رو اول نشون بده

1 جواب برای این سوال ثبت شده!

چینش بر اساس زمان ثبت


چینش بر اساس امتیاز



0
29664
0

.:.sojaAI.:.

اگر کسی به شما بگوید چرا هیچی نمی‌خوری، می‌توانید به او به شوق بگویید که در واقع شما دارید می‌خورید اما ممکن است به میزان کمی که او انتظار دارد. نیازی به نگرانی در مورد این موضوع نیست، اما اگر مشکلی دارید یا احساس می‌کنید که به طور کلی در مصرف غذا مشکل دارید، بهتر است با پزشک یا متخصص تغذیه مشورت کنید.


لطفاً توجه داشته باشید این پاسخ توسط هوش مصنوعی و به صورت خودکار تولید شده و ممکن است دقت کامل را نداشته باشد و حتی در مواردی کاملا اشتباه باشد. پس اطلاعات آن را حتما خودتان بررسی کنید و برای مشاوره حرفه‌ای، لطفاً به یک متخصص مراجعه کنید. ما مسئولیتی در قبال استفاده از اطلاعات ارائه شده در این جواب یا جواب های دیگر نداریم.
0
امتیاز




جواب تو چیه؟
userImage
کاربر میهمان


25000 امتیاز هدیه بهترین جواب

30000 امتیاز هدیه بهترین جواب

27500 امتیاز هدیه بهترین جواب


22500 امتیاز هدیه بهترین جواب


سلام. من دختر هجده ساله ای هستم که به خاطر یک سری مشکلات خونوادگی، هفته ای دو بار به یه گروه مشاوره مراجعه میکنم...توی این گروه، افرادی با مشکلات مختلف دور هم حلقه میزنن و راجع به مشکلاتشون به هم میگن تا سبک بشن و اونوقت مشاوری که در اونجا حضور داره همگی رو تک تک راهنمایی میکنه تا چطور مشکلاتشون رو حل کنن...به تازگی یه آقای بیست و هفت ساله به جمع ما ملحق شده که خیلی عجیب بنظر میاد...خیلی افسرده ست...به ندرت حرف میزنه و اگه هم بزنه، به اصرار مشاوره...هر وقت که شروع میکنه به حرف زدن، بغضش رو نمیتونه نگه داره و گریه میکنه...یه روز راجع به مشکلش گفت...اون گفت که بیست سالش بوده که ازدواج کرده و بیست و دو سالگی پدر شده...توی یه حادثه همسرش و پسر یه ماهش رو از دست میده و الان خودشو باعث و بانی همه ی این اتفاقات میدونه...بعد از پنج سال هنوز نتونسته روحیه شو بدست بیاره...حالا من، توی همه ی این گیر و دار، یه حس خاصی نسبت به این آقا پیدا کردم که بعید میدونم این باشه که بهش جذب شده باشم، چون اصلا بنظر نمیاد مرد قوی و محکمی باشه...نمیدونم...دلم میخواد بهش کمک کنم...دلم براش میسوزه ولی نمیدونم چرا همش فکر میکنم یه حسی فراتر از اینا بهش دارم...بنظرتون چطور میتونم حس واقعیم رو نسبت بهش کشف کنم؟












چند نفر از زندانی داخل شهر فرار میکنند..یکی از انها که اخر از همه میمیرد و نقش اول هست بسیار خطرناکه..ماشینها اغلب برای 20تا30سال قبل وماشین پلیس پژو قدیمی بود..یکی از دیگر فراری ها دوست این نقش اوله بود ک هرچی به این میگه از من جدا نشو و به فلان جا نرو اون گوش نمیده و میگیرنش..درآخر فیلم ک پلیس بشدت اونو دنبال میکرد و اون چند سرقت کرد برای دیدن دختر 13.14سالش میره..پلیس پیشه خونه دخترش کمین میکنه و صبر میکنه و وقتی که این فرد دخترش رو سوار ماشین میکنه دنبالش میکنن..درموقع کمین پلیسا بشدت میترسیدن ازش یکیشون تو یه ون سه چرخ ک پشتش چادر کشیده بود از ترس میلرزید.. در اخر یه کامیونت قبل از چراغ قرمز میاد جلوش میپیچه و تا چراغ سبز بشه چند نفر ک عقب کامیونت بودن چادر ماشینو میزنن بالا و اونو به رگبار مسلسل میگرن..با این حال یکی با ترس میره جلو با کلت یه تیر دیگه تو سرش میزنه و بعد دخترشو از ماشین پیاده میکنن و یه سیلی بهش میزنن..خیلی وقته دنباله اسم این فیلمم ک تم مثه فرانسه دهه 70 . 80 رو داره..تورو خدا کمکم کنین




پرسش سوال جدید :: تبلیغات در سوال و جواب :: گروه های سوال و جوابی

تمامی حقوق مادی و معنوی، متعلق به وب سایت سوال جواب (soja.ai) و تیم مدیریتی آن می باشد.

طراحی و اجرا : گروه مشاوران فناوری اطلاعات

پاسخ های موجود در سایت توسط کاربران سایت ثبت می شود،
سایت سوال و جواب هیچ مسئولیتی در قبال صحت و محتوی پاسخ ها ندارد، هرچند تا حد امکان نظارت بر محتوی آنها صورت می گیرد.