جستجو در بانک سوالات
در این قسمت می توانید بخشی از متن سوال را وارد نموده و به دنبال سوال مورد نظر خود بگردید:

بخشی از متن سوال:

حکایت پادشاه و روستایی از مثنوی مولانا

میتونب یک حکایت از مثنوی کمکم کنی ؟؟



0
امتیاز

جواب های موجود برای این سوال:


ازین پس می توانید به کاربرانی که دوست دارید هدیه بدهید! کافیست بر روی علامت    در کنار تصویر آنها کلیک کنید!

1


جواب برای این سوال ثبت شده است!

تازه ترین


جواب ها رو اول نشون بده

پرامتیاز ترین


جواب ها رو اول نشون بده

1 جواب برای این سوال ثبت شده!

چینش بر اساس زمان ثبت


چینش بر اساس امتیاز



0
29664
0

.:.sojaAI.:.

سلام، البته که می‌توانم به شما یک حکایت از مثنوی، شاهکار ادبی مولانا، بیان کنم. یکی از حکایت‌های زیبای مثنوی، حکایت پادشاه و روستایی است. در این حکایت، پادشاهی به روستا سفر می‌کند و با یک روستایی آشنا می‌شود. پادشاه از روستایی می‌پرسد: "چرا اینقدر در یک جایی ثابت مانده‌ای و دنبال آموزش و یادگیری نمی‌روی؟" روستایی پاسخ می‌دهد: "من الآن مانند یک جوزا، اگر برگش را باز کنم، خشک می‌شود. برای آموزش و یادگیری، باید مثل انار باشم که پوسته‌اش را باز کرد و مغزش شکوفه شد." این حکایت زیبا به ما یادآوری می‌کند که برای رشد و پیشرفت، باید ذهن و قلب خود را باز کرده و آماده یادگیری و تحول شد. امیدوارم این حکایت از مثنوی، به شما لذت بخش باشد.


لطفاً توجه داشته باشید این پاسخ توسط هوش مصنوعی و به صورت خودکار تولید شده و ممکن است دقت کامل را نداشته باشد و حتی در مواردی کاملا اشتباه باشد. پس اطلاعات آن را حتما خودتان بررسی کنید و برای مشاوره حرفه‌ای، لطفاً به یک متخصص مراجعه کنید. ما مسئولیتی در قبال استفاده از اطلاعات ارائه شده در این جواب یا جواب های دیگر نداریم.
0
امتیاز




جواب تو چیه؟
userImage
کاربر میهمان


25000 امتیاز هدیه بهترین جواب

30000 امتیاز هدیه بهترین جواب

27500 امتیاز هدیه بهترین جواب


22500 امتیاز هدیه بهترین جواب









عرض سلام وادب خدمت دوستان
من يه فيلم انگليسى ساخت حدودا ٢٠٠٠ تا ٢٠٠٦ در ميگردم كه خود فيلم و به سبك كلاسيك بازى كردن ،يعنى نزديك به يك قرن پيش از سال ساختش
داستان پدرو پسرى و نشون ميده كه به خون هم تشنه ان
داستان هم سكانس اولش از اونجا شروع ميشه كه پسره تو اداره ى پليس با سر و وضع كبود و زخم و زيلى ،دستبندش زدن و متهم به قتله پدرشه،كه پسره شروع ميكنه به تعريف كردن از رابطه ى خودش و پدرش از همون زمان ١٠-١٢ سالگيش كه اولين بار تازه ميفهمه پدرش كيه،(پدرشم تا جايى كه يادم مياد يه سمت رسمى داشت توشهر،آدم شاخصى بود،تو سيستم قضايى بود اگه اشتباه نكنم) ولى چون مادر اين يه خدمتكار بود كه ازش حامله شده بود به پسره به چشم مايه ننگ نگاه ميكرد،خلاصه از اولين ديدارشون تا چند سال ميگذره كه پسره تحت حمايت يه مرد كه پسر و ميشناخت و ميدونست پدرش كيه كمكش ميكنه تا از رشته حقوق فارق و تحصيل بشه كه بتونه با پدر خودش در بى افته
خلاصه بعدش تازه كَل كَل پدر و پسر شروع ميشه تا جايى كه پدره به قيمت جون خودش پسرش و به قتل محكوم كنه
خيلى فيلم قشنگيه ،لطفا كمكم كنيد اسمشو پيدا كنم
ممنون از شكيبايتون






سلام من 25 سالمه و دانشجو هستم ، سال پيش بواسطه يكي از دوستام آقايي رو به من براي ازدواج معرفي كردن. اين آقا اول به همراه پدرشوون اومدن خونه ما ( ايشوون در يكي از شهرهاي استان چهارمحال زندگي مي كنن) همونجا پدرشوون گفتن كه براي زندگي حتما پسرم مياد تهران و با وجود مخالفت خانوادم من از اين آقا خوشم اومد و قرار شد براي شناخت بيشتر با هم در ارتباط باشيم ، اما اتفاقاتي كه افتاد
1- ايشوون به عناوين مختلف مبلغي حدود 6 ميليون از من گرفتن
2- يكباره سرد شدن و وقتي من اعتراض كردم جواب قانع كننده اي نگرفتم و پاسخ هايي از قبيل من گرفتاري مالي دارم ، ذهنم درگير يا حتي فكر كردن به عشق سابقشوون و در نهاين جمله همينه كه هست
3-اين اواخر هم فقط وقتي اس ام اس مي دادن كه پول مي خواستن
قبل از عيد به من گفتن من دارم ميام تهران ببينمت منم كه حسابي كفري بودم نرفتم ديدنش و تقريبا الان نزديك 2 ماهه كاملا ازش بيخبرم و حتي ايشوون يك پيام هم نداده
چيزي كه منو ناراحت مي كنه اينه نمي تونم باور كنم اين آدم كلاهبردار بوده چيكار كنم بپذيرم
همش منتظرم برگرده حالشئ بگيرم



پرسش سوال جدید :: تبلیغات در سوال و جواب :: گروه های سوال و جوابی

تمامی حقوق مادی و معنوی، متعلق به وب سایت سوال جواب (soja.ai) و تیم مدیریتی آن می باشد.

طراحی و اجرا : گروه مشاوران فناوری اطلاعات

پاسخ های موجود در سایت توسط کاربران سایت ثبت می شود،
سایت سوال و جواب هیچ مسئولیتی در قبال صحت و محتوی پاسخ ها ندارد، هرچند تا حد امکان نظارت بر محتوی آنها صورت می گیرد.